قل یا بانوی زیباییلا تعبدونَ الا دو چشم سیاه:
جراحت مکروه روی گونههای معصومغیاب ابلیس با واژههای کم سن وسالبگو از تکریم گیسو با دهان این ماهبگو از شرماز دو دوهای بیاختیاربگو عین الجمیلهی که میشوی؟بگو تخریببگو شقههای نامانوسبگو از کنارههای این شهر به کابین که میروی؟*با دو دست چوبیبر تخت های فنریتاب خوردنتاب خوردنتاب خوردن در تقویم قمری* زیبایم زیباتا انتهای این همه واژگان نگواز بلور سینه تا شهری دور افتادهزیبایم از بهار ا
JIKJIK,PISHI انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{
رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...?
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
درباره این سایت