نتایج جستجو برای عبارت :

دلبرِ زمستانیِ من!

 
 
 
 
 
برایت قهوه می‌ریزم، تو از من آب میخواهی !
 
به چَشمت شعر میکارمولیکن خواب میخواهی 
 
مسیرِ مستقیمی رانشانَت می‌دهم 
اما پُر از آشفتگی هستی...و
تو پیچ‌ وُ‌ تاب میخواهی !!؟
 
 
(در ادامه شاعر دیگری میفرماید :
دلبرِ لجبازِ تو کاری به دستت داد و رفت
زشت بود اما به زیبایی شکستت داد و رفت :))
 
#علیرضا_آذر
 
 
 
 
 
 
دلبرِ زمستانیِ من!این فصل را برای ماندن ترجیح بده،می خواهم دی را کنجِ دنج ترین کافه برایت عاشقانه های شاملو را زمزمه کنم!می خواهم شب های سردِ دی را برایت آغوشانه گرم تر رقم بزنممی خواهم بهمن را کنجِ پنجره ی اتاقمان،برایت چای با عطرِ هل و دارچین دم کنم و بابوسه ای یک فنجان عشقِ گرم مهمانت کنم!می خواهم روز های برفیِ بهمن،خیابان ها جز ردِ پای منو تو اثرِ دیگری خلق نکنند!اما می خواهم اسفند را در آرام و خلوت ترین کلبه ی چوبیِ جنگل،کنارِ آتش،مو
 
از دلبرِ ما نشان که دارد / در خانه مَهی نهان که دارد؟
 
**أللَّهُمَ عَجِّل لِوَلیکَ أَلفَرَج**
 
غربت‌ عجیب‌ است‌...
زمانی‌ علی‌ بن‌ موسی‌ را مجبور‌ کردند‌ که‌ از‌ مدینه هجرت‌ کند‌ تا‌ دور‌ از‌ شیعیانش‌ باشد‌،‌ تنها‌ بماند‌،‌ غریب‌ باشد‌‌ و‌...
اما‌ عجیب‌ تر‌ آن‌ که امامی‌ به هجرت مجبور نباشد‌ اما‌ بی مهری‌ شیعیان‌ او‌ را‌ مجبور‌ به‌ غیبت‌ کند تا‌ دور‌ از شیعیانش‌ باشد‌،‌ تنها‌ بماند‌،‌ غریب باشد‌ و‌...
و‌ این‌ اس
 
 
 
 
 
برایت قهوه می‌ریزم، تو از من آب میخواهی !
 
به چَشمت شعر میکارمولیکن خواب میخواهی 
 
مسیرِ مستقیمی رانشانَت می‌دهم 
اما پُر از آشفتگی هستی...و
تو پیچ‌ وُ‌ تاب میخواهی !!؟
 
 
(در ادامه شاعر دیگری میفرماید :
دلبرِ لجبازِ تو کاری به دستت داد و رفت
زشت بود اما به زیبایی شکستت داد و رفت :))
 
#علیرضا_آذر
 
 
 
پ.ن.: متاسفانه اون ایمیل مزاحم هنوز پیگیر منه :/ از اپ های دیگه مزاحمت ایجاد میکند . واقعا پشت ماجرا کیه؟؟
متن آهنگ خوش خنده ی من سینا درخشنده
دیدمت ، عشق میانِ قلبِ من دامن گرفت
آسمانم از سرِ خوشنودی باریدن گرفت
چشمهایت غصه را از زندگی من گرفت
از همه عالم دلم تصمیم دل کندن گرفت
دلبرِ خوش خنده ی من ، حرفاتو با خنده بزن
لحن قشنگت رو میخوام
بمون همیشه توو دلم ، نازتو دائم میخرم
ادامه مطلب
نگارِ مامان ! 
امروز از صبح داشتم توی دلم باهات حرف میزدم.آره .... تو دلم قربون صدقه ت میرم،به فکرتم با اینکه هنوز توی بغلم نیستی.با فکرت لبخند میزنم.حتی امروز نتونستم با دیدن اون عروسکِ دلبرِ پشت ویترین،مقاومت کنم.عروسک با چشمای خوشگل و لپ های قرمزش به من خیره شد و گفت من برای نگارم !
لبخند زدم.رفتم داخل فروشگاه و خریدمش.برای تو..

نگارم ..گاهی مثلِ حالا ،،که با همه ی وجودم آرزوی داشتنت را دارم؛از بی رحمی دنیا میترسم و دلم برای معصومیت تو میگیرد
 
وقتی قرار باشد تردیدها بر خواسته‌ها چیره شوند، دلیل قانع کننده‌ای از درون متولد می‌شود، رشد می‌کند و احساسات جدیدی را تولید می‌کند. احساسات آدمی حتی در باب یک مسئله دائماً در تغییر و تکامل‌اند؛ طوری‌که امروز احساسی داری که وجودش منقلبت می‌کند، اما ماه‌ها بعد با آن احساس بیگانگی می‌کنی. برای من شعرها شواهد مکتوب این ادعا هستند. شعری که همین چندوقت قبل با عشق و اشتیاق آن را زمزمه می‌کردم، امروز انگار مال من نیست. اصلاً آن را به جا نمی
گمانم یک سال پیش بود. صورتم را توی آینه تماشا می‌کردم. موهای زبرم کمی بلند شده بود. با کمک آینه‌ی کوچک، نیمرخ خود را در آینه‌ی نیمه‌قدی تماشا کردم. برایم جذاب بود. صورتم شبیه پسرهای نوجوان شده بود که یکی در میان ریش دارند! موهای زبری که دستمایه‌ی تمسخر دیگران بود برایم دوست‌داشتنی شده بودند و چه چیزی قشنگ‌تر از این؟!
چهارشنبه بود. تاکسی آنلاین گرفتم. طبق معمول وقت نکرده بودم بند کفشم را ببندم و این کار را داخل ماشین انجام دادم. سرم را گرفتم
بعد سرما بهار می آید
لطف پروردگار می آید
بی قراری؟ قرار می آید
به سر این انتظار می آید
جام اعلاتری دهید امشب
باده ی کوثری دهید امشب
مژده بر عسکری دهید امشب
دلبرِ گل عذار می آید
عید موعودِ نیمه ی شعبان
روز مسعودِ نیمه ی شعبان
برکت و جودِ نیمه ی شعبان
ناجی روزگار می آید
پسر نرجس، آفتاب زمین
بهجت و شور هر دل غمگین
آرزوی تمام صدیقین
نور لیل و نهار می آید
مهر جانانِ خود نگه دارید
در دل، ایمان خود نگه دارید
عهد و پیمان خود نگه دارید
مرد باشیم، یار می
کسی چه می‌داند؟ شاید بیست و یک‌ سالگی تحویل چندین رویا باشد!
 شاید قرار است ناقوس رسیدن‌ها بعد از این همه نرسیدن به صدا در بیاید، شاید ساعت شنی این‌بار بخواهد ساعت‌های ۲۱ سالگی را بشمارد برای بلند شدن‌ها، رسیدن‌ها، وصله زدن‌ها یا حتی از نو شروع کردن‌ها...
کسی چه میداند؟ شاید بیست و یک سالگی قرار است تحویل چندین رویا باشد ... [امیدوار چنانم که کار بسته برآید...]
+ اولین کسایی که تولدم رو تبریک گفتن رفقای بلاگر بودن، چی بگم الان؟ تو دلِ زمستو
نصفِ فروردین هم گذشت و قرنطینه و کرونا همچنان ادامه داره. من و دوستَم کلافه شدیم. فقط 11 فروردین با ماسک و دستکش رفتم فروشگاه و من خریدهایی داشتَم. تویِ این مدت بالاخره نشستم فیلم دیدم. Five feet apart رو که دوستش داشتم و A man called ove هم که مثلِ کتابش دوست داشتنی بود اما کتابش بیشتر ! 13 به دَر توی خونه جوجه زدیم. من چایی رو تویِ آفتاب خوردم و عصر هم پشتِ دیوارِ خونه که فضایِ سبز داره گذشت. یک نقاشی آبرنگ کشیدم که وقتی استاد ایراد هاشو گفت فهمیدم چقدر حواس پ
اگه دوست دارید آهنگ جذاب و شنیدنی سینا سرلک عزیز را بشنوید با ما همراه باشید ٬ شما را شگفت زده میکنیم 
دانلود آهنگ جدید سینا سرلک یار منی
 سینا سرلک و یک آهنگ فوق العاده دیگر در سایت دی موزیک ٬ هم اکنون با کیفیت اصلی آهنگ یار منی را آنلاین گوش کنید و در نهایت با کیفت عالی دانلود کنید.
شعر : سینا سرلک ، اشکان حیدری  ترانه سرا : سینا سرلک و اشکان حیدری
Download Best Song • Sina Sarlak • Called •   Yare Mani • Text & The Best Quality In DayMusic
 
متن آهنگ یار منی سینا سرلک
دل ب
 
 
دلداده ی توأم، رؤیای هر شبی…●♪♫عاشـق نمی شـــدم…●♪♫عاشق شدم، ببین!●♪♫رفتی از کنارم امّا، رفتنت پُر از معمّا… حیف…●♪♫گفتمت از عشق و باور، گفتی از نگاهِ آخر! حیــف…●♪♫راحت از این دل مرو، که جانم میرود●♪♫هر کجا روانه شوم، صدایت می زنم…●♪♫جانِ من رها به سوی تو شد ●♪♫نگاهِ من، اسیرِ موی تو شد!●♪♫دل به دریاها بزن…●♪♫از عشق بگو، زیبای من!●♪♫به هر کجا روی، کنار توأم…●♪♫
جانِ جانانم تویی!●♪♫زیبــا تویی..! رؤیا تویــی..
بسم الله الرحمن الرحیم
قربة الی الله
اولین باری که رفتم تبریز، شب جمعه‌ای بود. شبونه با اتوبوس راه افتادیم و خروس‌خون ترمینال تبریز پیاده شدیم. محمودرضا با یه شلوار پارچه‌ای مشکی و پیراهن سفید و یه کیف هندی‌کم که انداخته بود رو دوشش اومد به استقبالمون. از همون ترمینال هم دوربین رو در آورد و شروع کرد به تصویر گرفتن و کارگردانی کردن. ... حالا اینوری برید!!! حالا حرف بزنید!!! سید نظرت چیه!!! مصطفی حال میکنی اومدی تبریزا!!! اوهوی بچرخ ازت فیلم بگیر
1.سلام علیکم دوستان نادیده.صدای مرا (نوشته ی مرا) از یک صبح ابری و زمستانی در آخرین روزهای اسفند97میشنوید(میبینید).علت غیبتم این بود که باتری گوشیم خراب شده با اینکه تازه یکساله خریدمش و اگه زیاد استفاده بشه و شارژ بشه قاطی میکنه و فرتی خاموش میشه و این باعث یه توفیق اجباری شد که من برم به سمت ترک این عادت بد گوشی به دست بودن و نهایت روزی یک ساعت استفاده کنم ازش و این یک قدم مثبت بود برای من.
2.سرفه و حساسیت دخترها همچنان ادامه داره با اینکه داروه
نمی‌خواستم به یک توئیت ساده بسنده کنم. گفتم شرحش دهم. گفتم نخوابم و ببینم و بنویسم.
تاکسی از همیشه دیرتر رسید. یک ده دقیقه‌ای طول کشید تا برسد. اما خب هنوز برای من دیر نشده بود. همسرم تماس گرفت و علت تاخیر را پرسید. همین‌ که تماس را قطع کرد ماشین رسید. یکی از آن سری اولین سمند‌های زرد که تحویل تاکسیرانی شده بود. در صندلی‌اش گودالی ایجاد شده بود انگار که شهاب سنگ خورده باشد. از مسیر جدیدی نمی‌رود. انگار رفته باشی رستوران و همان همیشگی را انتخا
شعر امام زمان
 
در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم درباره مجموعه شعر امام زمان و حضرت زهرا و حضرت عباس برقعی و فاضل نظری و آقاسی در دسته سرگرمی برای شما صحبت کنیم . در ادامه با ما همراه باشید .
وقتی غزل به عشقِ تو آغاز می شود
بال وُ پَـرِ پـریدنِ من باز می شود
وا می شود زبانِ قلم می شود غزل
دارد غَزل نوشته اَم اِعجاز می شود
هیچم ولی همین که تو را می زنم صدا
عرشِ خدا اسیرِ همین ساز می شود
لطفِ خـداست نوکـری آلِ فاطمه
پس صوتِ دلخراشِ من آواز می شو
برای شروع اولین گفت‌وگو با وبلاگ‌نویس‌ها، بدون تعارف با شهداد گپ‌و‌گفتی داشتیم. لقب زیاد داره، ولی توی فضای بیان به اسم فابرکاستل می‌شناسنش، اسمش رو توی این فضا زیاد عوض کرده ولی در نهایت باز برگشته به همین اسم، چون احساس می‌کنه بقیه با اسم فابرکاستل بیشتر باهاش راحتن، خودش می‌گه: "مُتولد فصلِ بهارم و ماه اُردی‌بهشت، و خب چند ماه دیگه بیست‌ونه‌سالگی‌م رو فوت می‌کنم."
 
چند نکته:
1- بعد از چند سال این دوباره اولین سری مصاحبه با وبلاگ‌

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ANIME LOVERS